جدول جو
جدول جو

معنی بذله گو - جستجوی لغت در جدول جو

بذله گو
آنکه سخن نغز و فرح آور می گوید، لطیفه گو
تصویری از بذله گو
تصویر بذله گو
فرهنگ فارسی عمید
بذله گو
لطیفه گو، شوخ
تصویری از بذله گو
تصویر بذله گو
فرهنگ لغت هوشیار
بذله گو
شوخ
تصویری از بذله گو
تصویر بذله گو
فرهنگ واژه فارسی سره
بذله گو
شوخ، لطیفه پرداز، لطیفه گو، مزاح، مقلد، هزال
متضاد: جدی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ خِ دَ / دِ)
کسی که خوش صحبت و لطیفه گوی باشد. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). بذله گوی. رجوع به بذله شود
لغت نامه دهخدا
(بَلْ لَ)
صاحب گوش بزرگ. که لالۀ گوش پهن و شخ دارد. بزرگ گوش. آذن. اذناء. (یادداشت مرحوم دهخدا).
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ گَ)
نیله گاو. نیل گاو. نیل گو. رجوع به نیله گاو شود
لغت نامه دهخدا
(زِ)
یله گوی. بیهوده گوی. هرزه گو. (یادداشت مؤلف) :
مپندار بر روز شب را مقدم
چو هر بی تفکر یله گوی عامی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(اَ لا)
خوش سخن. نیکوگفتار:
خردمند به گو ندارد روا
خرد دور کردن ز بهر هوا.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بذله گوی
تصویر بذله گوی
شوخی کن لاغ گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بله گوش
تصویر بله گوش
گوش بزرگ، بزرگ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیله گو
تصویر نیله گو
نیله گاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به گو
تصویر به گو
خوش سخن، نیکو گفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذله گوی
تصویر بذله گوی
آدم شوخ، خوش، محضر
فرهنگ فارسی معین
شوخ طبعی، لطیفه پردازی، هزل
فرهنگ واژه مترادف متضاد